جنگل‌ و کوه‌و درختان را؛ به‌یغما بُرده‌اند

چه بلائی؛  بر  سر ِ  ایران ِ ما  آورده‌اند

در عجب هستم؛ نمی‌ماند به‌رویِ دل‌شان

بس‌که کوه‌وجنگل این‌آدم‌نماها خورده‌اند

کوه را کندند و در قلبش؛ که ‌اُفتاد شکاف

سیل ِ طغیان‌گر؛  که راهش - گشت صاف

از مسیر ِ رودخانه؛ چون - نموده انحراف

از خرابی‌های آن؛ پیر و جوان، افسرده‌اند

سبزه‌ها  خُشکید و  ؛ سکّه‌ها برداشت

سُفره‌ی ِ هفت‌سینِ ما؛ "سین" کم نداشت

سیل؛ "سین" دارد - خدا - امّا داغ کاشت

داغ ِ سنگینی  که ملّت؛  کاملاً  پژمرده‌اند

حداقّل - گو به ‌باران؛ تا نبارد، روز و شب

مانده‌ام؛ از کار ِتان - پروردگارا  در عجب

این‌چُنین؛ بر مردم ِ ایران - نمودید غضب

باز خلق؛ دل را، به الطاف ِ شما سپرده‌اند

مردم ِ  درمانده را -  بنگر؛  مُقلب َ القلوب

در عذاب‌ند؛ از شمالِ میهنم، تا به جنوب

مردمی؛ محجوب و  هم - نجیب و خوب

دل‌شکسته - داغ دارند و،  همی آزرده‌اند

جای ِ  تبریک -  شاد باش و  تهنیت ایران

عید ِ این مردم؛ عزا شُد - #تسلیت_ایران

از دست ِ مسئول ِ  بدون ِ  خاصیت ایران

درد ِ مردم را  نمی‌بینند؟  گوئی  مُرده‌اند !

عاقبت؛  بُغض ِ گلویم - مرا خواهد کُشت

زخم‌های ِ وطنِ من؛ دوتا کرده‌ست پُشت

درد را؛  حسّ می‌کنم - تا بر  سر ِ انگُشت

در وجودم؛ درد و غم‌هایم، بس‌فشُرده‌اند

حسن_جهانچی

۵ فروردین‌ماه - ۱۳۹۸

HasanJahanchi


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ابمیوه گیری صنعتی Gavin موج باران کتابخانه شهیده ناهید فاتحی روستای هشمیز زبان وادبیات فارسی را پاس بداریم گز و شیرینی سادات مقالات و آزمون های برتر فایل سل فروشگاه ساعت مچی مردانه ارزان | آرنا شاپ مراقبت پوست شیراز گروه بازی سازی دزگیم